بازدید امروز : 72
بازدید دیروز : 29
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
انتشار یادداشت عبدالله شهبازی با عنوان «نظریه ی یونسی در مورد پرچم «شیر و خورشید» چقدر مبنای علمی و تاریخی دارد؟!» ، واکنش تند گروهی از مخاطبان «انتخاب» را برانگیخت و همین نظرات در ذیل یادداشت مذکور، واکنش مجدد این مورح برجسته ی ایرانی را موجب شد.
شهبازی در این یادداشت ، این بار صریح تر در مورد محتوای اظهارات حجت الاسلام یونسی ، سخن گفته است.
متن کامل این یادداشت در پی می آید :
مدیرمسئول و سردبیر محترم وبگاه وزین انتخاب
جناب آقای مصطفی فقیهی
با سلام و احترام
اینجانب قصد نداشتم، به احترام دولت محترم، متعرض سخنان آقای یونسی در شیراز شوم، ولی اکنون گمان میکنم برای حمایت از دولت پارهای توضیحات، علاوه بر مسئله «شیر و خورشید»، ضرور است زیرا آقای یونسی با اینگونه سخنان نه تنها به نزدیکی اقوام و مذاهب ساکن ایران کمکی نمیکند بلکه افتراق نیز ایجاد میکند چنان که بر سر نماد شیر و خورشید فعلاً شیعه را به دو فرقه «هوادار شیر» و «ضد شیر» تقسیم کردهاند.
سخنان ایشان را بر اساس گزارش دست اوّل محلی خواندم. حرفهای جالبی زدهاند. مثلاً این یکی:
«دستیار ارشد رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتها خاطرنشان کرد: وقتی که کوروش بزرگ به حکومت رسید و بابل را فتح کرد، بسیاری از بزرگان بنیاسرائیل که در میانشان پیامبران بزرگی هم بودند، از زندان بختالنصر آزاد کرد. این داستان در تورات هم آمده و در حالیکه در تاریخ مکتوب متأخر ایران اسمش نبود، در تورات و اسناد مصر و یونان به آن اشاره شده است... بررسی سنگنوشتهها و تحقیقات 150 سال اخیر ثابت کرد که آنچه در تورات درباره کوروش آمده صحیح است...» (خبر پارسی، 13 اردیبهشت 1393)
اول، برخلاف گفته آقای یونسی، تنها متنی که به آزادی سران یهود اشاره میکند همان «تورات» است و هیچ سندی، مصری یا یونانی یا ایرانی یا بابلی و غیره، این ادعا را تأیید نمیکند. در استوانه کورش نیز نامی از یهودیان یا آزادی ایشان نیست. بگفته دیوید بنگوریون، اولین نخستوزیر دولت اسرائیل، «هیچگونه نامی از یهودیان در استوانه کورش که در بینالنهرین در سال 1879 کشف شده است و یا در سنگنبشتههایی که در سال 1850 در این منطقه از زیر خاک در آمده، برده نشده است. در ادبیات یونان که راجع به کورش نوشته شده است نیز اسمی از رابطه کورش با یهودیان برده نشده است. رابطه کورش با تبعیدیهای بابل و بازگشت به صیون فقط توسط منابع تورات بر ما معلوم است.» (نطق دیوید بنگوریون با عنوان "کورش شاه ایران" در: بزم اهریمن: جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی به روایت اسناد ساواک و دربار، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، ج 1، ص 167)
دوّم، داستان «تبعید بابل» در «تورات» هم نیامده است، در «عهد عتیق» آمده است. «عهد عتیق» با «تورات» فرق میکند. «کتاب مقدس» یهودیان به سه بخش تقسیم میشود: تورات، کتب انبیاء (نبیئیم) و نوشتهها یا صحیفهها (کتوبیم). تورات همان پنج کتابی است که به موسی(ع) نسبت داده میشد. این مجموعه «اسفار پنجگانه» یا «پنتاتوک» نیز خوانده میشود. پنتاتوک واژه یونانی است به معنی کتب پنجگانه. تورات واژه عبری و به معنای آموزه و دستور است. این اسفار یا کتب عبارتند از سِفر پیدایش، سِفر خروج، سِفر لاویان، سِفر اعداد و سِفر تثنیه. در گذشته، یهودیان بر این اعتقاد بودند که تورات همان کتابی است که در کوه طور بر موسی (ع) نازل شد. از سده هفدهم میلادی این اعتقاد تضعیف شد و امروزه محققین معتقدند که اسفار پنجگانه در سدههای ششم و پنجم پیش از میلاد بر مبنای متونی که از گذشته در دست بوده تدوین شده است.
سوّم، بختالنصر داماد پادشاه ماد (ایران) بود و در قشونی که بیتالمقدس را فتح کرد «سواران پارسی» نیز حضور داشتند یعنی این لشکرکشی متحد بابل و ایران بود علیه فرعون مصر و اقمارش از جمله دولت کوچک یهودیه. دولت یهودیه فاجر بود و بر بنیاسرائیل ظلم میکرد. در «کتاب دوّم پادشاهان» درباره یهویاکین، شاه وقت یهودیه، چنین آمده است: «آنچه را که در نظر خداوند ناپسند بود، موافق هر آنچه پدرش کرده بود، به عمل آورد.» در این زمان نحوشطا، همسر یهویاقیم و مادر یهویاکین، چهره اصلی و مقتدر دربار یهود است. ورود بختالنصر به اورشلیم به آرامی و بدون خونریزی انجام شد و سخنی از قتل و غارت و کشتار در میان نیست. شاه نوجوان یهود، به همراه مادر و درباریان و بزرگان شهر، به استقبال پادشاه بابل رفت و بختالنصر به شهر وارد شد. بختالنصر، یهویاکین و مادر قدرتمندش را با گروهی از بزرگان و کاهنان قبایل یهودا و بنیامین و لاویان، بهمراه هزاران تن از غلامان و کنیزان و خوانندگان و نوازندگان ایشان، بهمراه خود به بابل برد و عموی 21 ساله یهویاکین بنام صدقیا را در سمت نایبالسلطنه شاه یهود در اورشلیم منصوب کرد. مورخین یهودی، جمع کسانی را که به بابل برده شدند ده هزار نفر گزارش کردهاند که شامل «زنان پادشاه و خواجهسرایان و بزرگان و مردان جنگی و صنعتگران و آهنگران» نیز میشد.
چنانکه میبینیم، برخلاف گفته آقای یونسی، منابع «عهد عتیق» از به اسارت بردن «پیامبران بزرگ» به دست سپاهیان بابل و ایران، به فرماندهی بختالنصر، سخنی نگفتهاند.
بختالنصر در سال 598 پیش از میلاد به غرب لشکر کشید و حکمرانان هوادار مصر در پنج دولت کوچک حاشیه شرق مدیترانه را، از جمله شاه و اشراف یهودیه را، بعنوان «تبعیدی» به بابل منتقل کرد. او در سال 562 پ م درگذشت. پس از بختالنصر سه پادشاه در بابل به قدرت رسیدند تا سرانجام در سال 556 فردی از قبایل آرامی به نام نبونیدوس حکومت بابل را به دست گرفت. پادشاه جدید بابل برغم مردوخ، خدای بزرگ بابلیها، کوشید مردم را به پرستش سین، خدای ماه، مجبور کند و ین امر اعتراض شدید مردم و کاهنان را برانگیخت. در این زمان، نفوذ مصر در بابل افزایش یافت و در سال 543 نبونیدوس با فرعون مصر علیه ایران همپیمان شد. در بهار سال 539 ارتش مجهز پارس و ماد از رود دجله گذشت و با شکست ارتش بابل و تصرف شهرهای متعدد سرانجام، برخلاف ادعای هرودت و کزنفون که از مقاومت بابل سخن میگویند و چنانکه دادههای باستانشناسی ثابت میکند، بدون هیچ درگیری جدی و تخریب و آتشسوزی پایتخت بابل را به تصرف درآورد. کورش، فرمانده قشون ایرانی، مورد استقبال گرم مردم شهر قرار گرفت. کتیبههای بابلی از کورش بعنوان «ناجی بابل» سخن میگویند زیرا نبونیدوس به دلیل ستمگری و غارت اموال مردم حتی مورد نفرت خدایان خویش قرار گرفته بود.
بنابراین، زمانی که کورش بابل را تصرف کرد حدود 23 سال از فوت بختالنصر میگذشت و اقدام کورش، مانند لشکرکشی بختالنصر به بیتالمقدس، برای مقابله با گسترش مصر بود و در راستای همان سیاست. پس، در زمان فتح بابل اگر سران دولت یهودیه همچنان در اسارت بودند، اسیر نبونیدوس بودند نه بختالنصر.
ادامه سخنان آقای یونسی در کنیسه شیراز:
یونسی با بیان این که «یهودیان ساکن در ایران از خلط مبحث یهودیت و صهیونیسم، رنج برده و میبرند»، گفت: «این دو موضوع از هم جداست. بسیاری از یهودیان ضد صهیونیسم هستند و حتی امروز حکومت بنیاسرائیل هم در نسل جدید به آنچه نسل جوان ایران در خصوص همزیستی و اصلاحطلبی میگوید، نزدیک شده است.» (خبر پارسی، 13 اردیبهشت 1393)
یعنی، آیا واقعاً آقای یونسی معتقدند که حکومت اسرائیل حکومت بنیاسرائیل است نه حکومت گروهی از یهودیان، نه حتی حکومت همه یهودیان (یکی از اسباط دوازده گانه بنی اسرائیل)، که «صهیونیست» نامیده میشوند و مورد قبول یهودیان ارتدکس نیستند؟
یهودیت «دین» نیست و امروزه مسامحتاً به دین موسوی «یهودیت» گفته میشود. قبیله یا سبط یهودا پیامبر نداشت که پیروانش «یهودی» خوانده شوند و دین موسوی ربطی به سبط یهودا ندارد زیرا به اعتقاد کلیمیان موسی ع از سبط لوی بود نه یهودا. مفهوم «یهود» حتی شامل تمامی 12 سبط بنیاسرائیل نیز نمیشود و تنها بر یک سبط (یهودا) دلالت دارد یعنی محدودتر و بستهتر از اسرائیلیان است که در گذشته کاربرد داشت.
آقای یونسی نماینده رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران هستند و باید تابع قانون اساسی باشند. قانون اساسی مشروطه و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گروه نژادی بنام یهودیان را به رسمیت نمیشناسد. آنچه در قانون اساسی ایران، هم قانون اساسی مشروطه که تا انقلاب معتبر بود و هم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که تا الان معتبر است، به رسمیت شناخته شده، «کلیمیان» است نه «یهودیان»؛ یعنی دین پیروان موسی کلیمالله (ع) نه گروه قومی- نژادی بنام «یهود» که آقای یونسی باید بهتر بدانند که در قرآن کریم با تعابیری بسیار تند از آنان یاد شده است.
ارادتمند
عبدالله شهبازی
واکنش مجدد شهبازی
پس از انتشار مقاله ی فوق و واکنش گروهی از مخاطبان «انتخاب»، عبدالله شبازی بار دیگر مطلبی را در واکنش به برخی کامنت ها ارسال کرد.
در این یادداشت آمده است: به نظرات ذیل دو یادداشتم درباره سخنان آقای یونسی در کنیسه شیراز مراجعه کردم. از دوستانی که نظرات خود را ارسال فرمودهاند، صرفنظر از موافقت یا مخالفت با دیدگاههای ایشان، به دلیل مشارکت در بحث سپاسگزارم. معهذا، مشاهده کردم که، متأسفانه، عدهای با رویکرد تهاجمی و پرخاشگرانه و توأم با عصبانیت و گاه اهانت، بدون توجه به مفاد یادداشتها، علیه من مطالبی ارسال کردهاند.
در یادداشتهای فوق به راستی قصد نداشتم سخنان آقای یونسی در شیراز را بهانه برای پاسخی جنجالی یا تهاجمی قرار دهم وگرنه دستاویز در این سخنان فراوان بود و لحن میتوانست بسیار متفاوت باشد. در یادداشت اوّل فقط گفتم که زنده کردن مجدد بحث «شیر و خورشید» در فضای سیاسی امروز، که زمان رفراندوم یا تصویب قانون برای تعیین نمادهای رسمی ملّی نیست و نماد ملّی جمهوری اسلامی ایران سالها پیش تعیین شده و قانونی است، نابجا است و نظرات در این زمینه آنقدر تخصصی و متناقض است که میتواند دستمایه چالشی بزرگ شود. بعنوان نمونه، نظر مرحوم مجتبی مینوی را ذکر کردم و در پاراگراف آخر به اجمال نظر مینوی را محترمانه نقد کردم و نوشتم که قدمت نقوش شیر و خورشید بسیار کهن است. البته، مرحوم مینوی فقط به پیشینه استفاده از نقوش شیر و خورشید در پرچم ایران اشاره کرده بودند، ولی من به سابقه پیدایش نقوش شیر و خورشید در نجوم باستان و کاربرد آن در نمادهای مربوط به اساطیر انانه و ایشتر و آناهیتا (الهه?های سکس و باروری در تمدنهای سومر و بابل و ایران باستان) پرداختم تا خاستگاه آن را بیان کنم و روشن کنم که این نقوش فقط «ایرانی» نیست و در همه جا کاربردهای گوناگون داشته است. به همین اکتفا کردم و وارد خود مسئله، یعنی همان «دام شیر و خورشید»، نشدم.
یادداشت دوّم، درباره یهودیت، که تعمداً از بحث «شیر و خورشید» جدا کردم، نیز کاملاً متین و غیرتهاجمی بود و هدفم تنها تأکید بر این نکته بود که ورود به این گونه مباحث نیاز به تأمل و سنجیده?گویی و مشاوره با کارشناسان و آشنایی با موضوع و مفاهیم مرتبط با آن دارد بخصوص که فردا یا امروز پای سایر فرق و اقوام ساکن ایران نیز به میان میآید و اگر آقای یونسی با این رویه سخن بگویند واویلا خواهد شد.
مباحثی که در یادداشت دوّم مطرح کردم کاملاً مستند و علمی است. بخصوص آن بحث کاربرد نام «کلیمیان»، با توجه به جایگاه حقوقی آقای یونسی در دولت، اهمیت ویژه دارد. کاربرد مفاهیم و نامها از سوی یک نهاد یا فرد مسئول دارای تبعات حقوقی و سیاسی گاه بسیار سنگین است و در آینده مورد استناد قرار میگیرد؛ مانند همان اسامی «آذربایجان شمالی» و «جنوبی» که در سال 1918 از سوی حکومت مساوات باکو جعل شد و تبعات آن غائله سالهای 1324-1325 آذربایجان را آفرید و هم?اکنون نیز باقی است.
بر کاربرد واژه «کلیمی» در متون رسمی و سخنان مسئولان به درستی تأکید کردم. فلان فرد عادی شاید مجاز باشد، به دلیل ناآگاهی، از «اقلیت یهودی ایران» بگوید ولی فلان شخصیت مسئول دولتی ایران مجاز نیست این تعبیر را بکار برد زیرا دو نام «کلیمی» و «یهودی» یکی نیست و قانونگذار، هم در زمان تدوین قانون اساسی مشروطه هم در زمان تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به این تفاوت توجه اکید داشته است.
و البته، کسانی که «عاقل»اند میفهمند که تذکر محترمانه و کارشناسانه فوق به آقای یونسی از سر همدلی و به سود دولت آقای روحانی است و میتواند جلوی برخی سخنان بحرانساز آتی را بگیرد مشروط بر این که رئیس محترم دولت، که دارای سابقه طولانی مدیریت هستند، مانع از اظهارنظرهای خلاف مصلحت روز یا منطبق بر سلیقههای شخصی یا معطوف به جنجال برای جلب توجه شوند که قطعاً چنین خواهد بود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک